زندگی نامه ی کامل شهید علامه بلخی(ره)
درباره وبلاگ


این وبسایت در تاریخ 17/3/1387 تاسیس شده است. موضوعات این وبلاگ عبارتند از تاريخ افغانستان.ورزش افغانستان جغرافياي افغانستان.آب وهواي افغانستان.توضیح کامل درباره ی قوم های افغانستان. آثارباستاني افغانستان اقتصاد افغانستان.عكس هاي از افغانستان وديگرمناطق آن دانلود جديدترين آهنگ هاي افغاني وغيره........



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 257
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 288
بازدید ماه : 430
بازدید کل : 24511
تعداد مطالب : 180
تعداد نظرات : 27159
تعداد آنلاین : 4

.::: وبسایت تخصصي افغانستان:::.
موضوعات این وبسایت تاریخ.قرهنگ.جغرافیا.اقوام افغانستان وتمام مسائل مربوط به افغانستان هست.
دو شنبه 26 بهمن 1388برچسب:, :: 16:1 :: نويسنده : مصطفی سعیدی

این زندگینامه توسط یکی از نوه های علامه شهید بلخی(ره)، خانم سیده افسانه اکبرزاده 

 

 برای دیوان علامه تهیه شده و توسط حاجیه خانم خدیجه بلخی دختربزرگوار علامه بلخی

 باز نگری و در جوزای سال ۱۳۸۱ هجری شمسی به چاپ رسیده است.

(الف) 

۱ـ  تحقیق ، تفحص و تبادل افکار در میدانهای فراگیری علوم 

۲ـ  اقدامات عملی در راه مبارزه و ستم ستیزی

۳ـ  ایراد خطبه ها و بیان صریح مشکلات و ابراز راه حلها  

۴ـ  ارتباط مستقیم با مردم شهرهای مختلف افغانستان ، ایران ،عراق

     عربستان ،مصر ، سوریه ، اردن و شوروی

۵ـ  پانزده سال حبس پر از صدای آزادی

۶ـ  آثار مکتوب ، شعر و کتاب

۷ـ  شهادت مظلومانه اما افشاگرانه

(ب)

زندگی نامۀ علامه شهید سید اسماعیل بلخی(ره) توسط

آقای سید اسحاق شجاعی

(ج)

سالشمار علامه بلخی(ره)

 

 (الف)

 گوشه هایی از زندگی شهید علامه بلخی(ره)

علامه شهید سید اسماعیل بلخی (ره) از  چهل و هشت سال عمرشان پانزده سال آن را

 در  حبس  و  سی  و دو  سال  باقی مانده  را  در  فراق  از  دیار  و  تبعید  گذرانیده اند.

 بخشهای قابل بررسی زندگی علامه بلخی (۱۳۴۷ـ۱۲۹۹) بر نوع نگرش او بر مصایب ،

 مشکلات  و نارسایی ها به چند گروه تقسیم  می شود :

 

 

۱ـ تحقیق ، تفحص و تبادل افکار در میدانهای فراگیری علوم 

 

به گفتۀ پدر خردمند و بزرگوارشان ، حجة الاسلام و المسلمین  سید محمد آقا (ره) ، سید

 اسماعیل و سید ابراهیم از آغاز سخن گفتن چنان  بوده اند که گویی سالها در این سرای

  زیسته و  درس خوانده اند وبنابراین بوده است که  پدر با  درایت همراه  فرزندان  راهی

 مشهد مقدس می شود تا پسرانش در حوزۀ علمیه ، علم بیاموزند.

سید اسماعیل از پنج سالگی شاگرد حوزه شد و تا پانزده سالگی همپایۀ استادانش گشت،

 در جلسات درس و بحث بزرگان شرکت کرده و ابراز نظر می نمود. علمای  بزرگ مرتبه

 را شیفتۀ خود کرده و ادیب نیشابوری را عاشق سوالات عمیقش نموده  بود. در این مدت

کوتاه  از علوم قرآنی، نهج البلاغه، حکمت ، ادب ، عرفان و سیاست  چیز ها آموخت که

دیگران  طی سالها می آموزند. مطالب علمی  (از علوم  دینی گرفته تا علوم سماوی) که

پیوسته  در سخنرانیها  و اشعار بلخی (ره)  به چشم  می خورد ، خود  دلیلی بر این مدعا

خواهد بود. بعنوان مثال در یکی از سخنرانیهایش پیرامون  ترکیب از دیدگاه  علم و قرآن

سخن می گوید و پس از آنکه نظر انیشتن  در بارۀ  ذره  را بیان می کند ، به  آیۀ  شریفۀ

(سُبحانَ الّذی خَلَقَ الاَزواجَ کُلها ، مِمّا تُنبِتُ الاَرض وَ مِن اَنفُسهُم وَ مِمّا لا یَعلَمون)

می پردازد و با دلایل مبرهن بیان می دارد:

  انتزاع ترکیب از ماهیت ، در حقیقت انتزاع ماهیت است.

سپس بحث را پیرامون ترکیب اجتماعی و ترکیب و تمدن ادامه داده ، به سراغ حقیقت و

تمدن و دین و تمدن رفته ، مشکل اصلی جوامع به ویژه جوامع اسلامی گوشزد نموده ،

از وحدت سخن می گوید و به این نتیجه  می رسد که :

" خوب ، مقصود این اجتماع ، که  ترکیب یک سلسله بشر است  به مزج یک

سلسله است ، به یکدیگر ، حکم ترکیب یک ماهیت را دارد. چنانچه در ترکیب

ماهیت اثر و خاصیّت  بیشتر است  و انتزاع  ترکیب ، انتزاع ترکیب از ماهیت

است ،همین طور است انتزاع جامعه از یکدیگر."

 

۲ـ اقدامات عملی در راه مبارزه و ستم ستیزی :

بلخی در پانزدهمین سال عمرش مصمم می شود  تا از هم  کیشانش که  در زندان های

شوروی  سابق محبوس بودند ،خبر گیرد و به اندازۀ  توان  یاریشان کند . با چند  طلبۀ

جوان دیگر راهی آن دیار می شود ولیلی به دلیل محیط   خفقان  و استبدادی  آن زمان

در قفقاز دستگیر شده و به گفتۀ خودشان سه شبانه روز تا کمر در  آب  زندانی  و بعد

به ایران فرستاده می شوند. در همان سن است که به اعتراض از طرح   کشف حجاب

رضا خان جزء سخنرانان مسجد گوهر شاد انتخاب شده وبا شیخ بهلول همنوا می گردد.

ورود به هرات  و مسکن  گزیدن در تکیۀ  میرزاخان عمق مصیبت دیگر بر او فاش می

کند. چرا  که مردم  فقط  بر گریۀ بر حسین (ع)  اکتفا می کنند. از آن  پس بلخی مصیبت

عاشورا  را از زاویۀ سیاسی نیز به مردم مطرح می نماید.

سید اسماعیل جوان به بودن در هرات اکتفا نمی کند از طریق میمنه عازم شمال کشور

 می شود سپس به کابل و قندهار سفر کرده  به  هرات  باز می گردد. او با برداشتن هر

 گام  دهها  یار و شیفته جذب  کرده ، عملاً در راه  تشویق  مردمش  به طرف احکام  و

 دستورات  اسلامی  گام  برمی دارد. لذا جهت شکل دهی به فعالیتها تصمیم به   تأسیس

تشکلی  به  نام  (حزب ارشاد) می گیرد . طی دو ماه نزدیک به دوهزار و پانصد  نفر را

جذب می نماید. هشت  سال اقامت در هرات  آنگونه  که بلخی (ره) ترسیم نمود ، عوامل

بیداد و  ستم  را بر آن  داشت  تا  به  مزار شریف تبعیدش  کنند. سه و نیم سال زندگی در

شهر  مزارشریف و سپس به  علت فعالیت  در  راستای  تبدیل  نظام  شاهی به جمهوری

به کابل تبعید شده  تا  بتوانند  او را  بدین  ترتیب مستقیماً تحت کنترل خودشان قرار دهند.

چنانکه خودش سروده است :

نور جمهوریت ای مقصود شرق

ای یگانه طالع مسعود شرق

در حیاتم گر نشد بعد از ممات

روح بلخی را نما خشنود شرق

عمده  ترین  فعالیت  شهید بلخی (ره)  با وجود تدابیر شدید نظارتی که از جانب حکومت

سنجیده شده بود ،   پی ریزی قیام سرنوشت ساز بود که در کنار ارتباط با مردم و  ایراد

خطبه ها ، به صورت  جلسات  مخفی انجام  می گردید .این قیام را بلخی (ره) برای حمل

 ۱۳۲۹ در نظر گرفته  بود که با خیانت شخصی  به انجام  نرسید   و باعث  شد که  این

گوهر عصر ما سالها در حبس بسر برد.

۳ـ ایراد خطبه ها و بیان صریح مشکلات و ابراز راه حلها :

بر خورداری از شیوایی کلام و رسایی سخن ، تسلط بر فن خطابه و کلام ، علم به نقایص

  موجود در جامعه ، آشنایی به علوم مختلف روز و تاریخ اسلام، استفاده از  شیوه های

 روانشناسی ، قوۀ تحلیل وتجزیۀ مطالب ، کاربرد اشعار پرمایه و  جذاب در کنار بیان

  خاطرات و ضرب المثلهای رایج در جامعه ، همه و همه  عامل  گردیده بود تا  شمار

 یاران زیر منبرش روز به روز چنان افزایش یابد که صفحات تاریخ همانندش را نه از

  قبل بیاد داشته و نه در آینده ثبت خواهد نمود. شیوۀ  همه  پسندی  که   وی  در بیان

سخنرانیهایش اتخاذ می نمود ، طرح مشکلات حقیقی جامعه بصورت عام فهم و ارایۀ

  راه حل و آگاه سازی مردم بود که شنونده قانع شده جای ابهامی برایش باقی نمی ماند.

 به عنوان مثال او از علل عقب ماندگی ملل مسلمان می گفت و تمام بدبختی ها را ناشی

 از روشهای نادرست تربیتی می شمارد.او اشاره می کند به نوع نگرش به وضع  مادری

 که فرزندی در بطن دارد ، تغذیه ناکافی جسمی و روحی مادر و بعد اشتباه در برخورد با

 نوزاد و کودک و سرانجام  میدان  ندادنها و تحقیر کردنهای جوان که  همگی  می انجامد

  به کسالت ، تنبلی ،عدم ابتکارورزی ، خلاقیت و فن آوری جوانها.

 بیان تمام موارد بالا را چنان بسیط و منطقی ابراز می دارد که گویی استاد روان شناسی،

 فلسفه وکلام سخن می گوید.

۴ـ ارتباط مستقیم با مردم شهرهای مختلف افغانستان ، ایران ،عراق

عربستان ،مصر ، سوریه ، اردن و شوروی :

ایجاد ارتباط با مسلمین و درک مشکلات روزافزون آنها یکی از اهداف بلخی(ره) بوده

است. چنانچه گفتیم از پانزده سالگی وارد شوروی سابق شد ، در ایران دوستان و یاران

 زیاد دورش را گرفته بودند، مردم  اکثر شهرها و ولسوالیها و  قریه های  افغانستان به

زیارتش  می شتافتند،  با سفر به  چند  کشور عربی از  جمله عربستان،  عراق،  مصر،

سوریه و اردن با آنان آشنا شد و از همۀ آن ارتباطها به نتایجی رسید که از لابلای ابیات

  شعرش و جملات سخنش  می توان بدانها پی برد. راهیابی به  دل تک تک آنها که حتی

 یکبار زیارتش کرده بودند بسیار زود و ساده صورت می گرفت. حافظۀ بی نظیر او عامل

 می شد تا روز به روز به تعداد جوانان عاشق افزوده شود.

 به عنوان مثال سالها قبل کودکی را در هرات دیده بود، دستی به سرش کشیده و مزاحی

 کرده بود، بیست و چند سال  بعد (پس از زندان و تبعید)  که باز  او  را می دید نامش را

 می گرفت و در آغوشش می فشرد،  گویی طی این مدت  همواره با او  بوده است . پول

 اهدایی که دیگران تقدیمش می کردند حتی یک روز با خود نداشت، سریعاً به مستضعفین

 می داد. دست نوازشش بیش از همه متوجه مستضعف و مستمند بود،به کودکان علاقۀ

 وافر داشت و بزرگان قوم را پیر خوانده احترام می کرد.خلق خوش او در برخورد با مردم

(عرب و عجم) موجب گردید تا اکنون بلخی زنده و جاوید بماند.

 

۵ـ  پانزده سال حبس پر از صدای آزادی

علامه بلخی (ره) در کابل دو بار به حبس کشیده شده اند، نخست پس از چند ماه ورود

 به کابل به مدت سه شب و بعد در اول سال ۱۳۲۹ به مدت چهارده سال و هفت ماه

 و یازده  روز .

سه شب بازداشت در صدارت کابل در سال ۱۳۲۷ به دلیل دخالت بلخی (ره) در امور

سیاسی  که  چهرۀ  روشنش  را  روشنتر کرد، چرا که با این بیان خط مش و هدف و

 سیاست بلخی (ره) واضحتر گردید  و مردم  علاقمند  به  شخصیتش  نیز در تبین راه

مصمم تر شدند.

گر چه  خلاصی  از زندان سه  شبه  با ضمانت آقای میر علی اصغر شعاع ،عضو بر

جستۀ حزب ارشاد و رییس دایرة المعارف افغانستان با قید عدم  دخالت بلخی (ره) در

 امور سیاسی، پایان یافت ولی سید نه فقط قدمی در راه مبارزه سست نکرد، بلکه

چنین گفت :

من  فلسفۀ  غیر  جدل  می نشناسم

یعنی که بجز سعی و عمل می نشناسم

وسوسۀ شیطانی گل جان خان وردکی  را بر آن داشت

 انشاءالله به زودی ادامۀ مطالب تایپ خواهد شد.

 


 

  (ب)

زندگینامۀ علامه بلخی تهیه شده توسط اسحاق شجاعی

 

 

افغانستان در دوصدسال از تاریخ معاصر خود شخصیت های زیادی

 را در خوددیده است که ادعای رهبری این کشوروخدمت به مردم واین

 سرزمین راداشته است؛ ازپادشاهان وزمامداران تارهبران مذهبی و

رجال سیاسی وتافرماندهان نظامی. خصوصادرسه دهه اخیرکه دوره

جهادومبارزه مردم باتجاوزات خارجی بود، عناصرزیادی با ادعای خدمت

به وطن ونجات مردم ازمنجلاب فقروبی سوادی وعقب ماندگی به میدان

 آمدند. اماتحقیقا می توان گفت هیچ کدام نتوانستندخصوصیات علامه سید

 ا سماعیل بلخی رابه نمایش بگذارند.

علامه سید اسماعیل بلخی درتاریخ معاصرافغانستان یک استثناء، یک

 نمونه ویک مردمنحصربه فرداست. فضابرای مقایسه شخصیت های

معاصرباعلامه بلخی چندان مناسب نیست. شاید برخی ازآن ها بر این

 قلم ناتوان شکسته برآشوبند؛ اما حالاکه این بحث رادرحضورخوانندگان

 ارجمند گشوده ایم ازبیان کلیات این مقایسه ناگزیریم؛ بدون آن که ازکسی

 نام ببریم ویاخشم کسی را برانگیزیم.

 

 برخی ازویژگی های علامه بلخی:

1- بزرگ  نگری علامه

 در قالب دفاع از مردم مظلوم فلسطین:

یکی ازویژگی های علامه بلخی وسعت نظرونگاه کلان او بود؛ اوبه همه

 جهان اسلام نظرداشت. جهان اسلام راسرزمین خودمی دیدوازآن دفاع

می کرد. چنان که وقتی اسرائیل به سرزمین های عربی حمله کرد،


بلخی به دفاع ازمردم مظلوم فلسطین برخاست. مردم افغانستان

 رابرضد صهیونیست هاتحریک کردوبرای مردم فلسطین کمک های

 سیاسی و مالی فراهم کرد.

 اودریکی ازسخنرانی هایش می گوید: «....برادران عرب ماخیال نکنند

که تنهاعرب به این دردمی سوزد. روزی که صهیونیست حمله کرد به


 ممالک اسلامی ، افغانستان یک پارچه ماتم شده بود، طلاب معارف،

کسبه، ودکاندار وارباب علم همه برای مظاهره به بازارها برآمدند. خطابه

ها وشعارهادادند. من برفرازبازار، سرپل خشتی برآمدم ؛ خطابه جذابی

خواندم که حاکی ازمعونت مالی وجانی وخونی ملت مسلمان بود وبه

سفارت کشورهای عربی فرستادم. به وزارت خارجه رفتم وخطابه آتشین

دادم ؛ به مسجدپل خشتی رفتم وخطابه سوزناک دادم.

 همه همدردی کردند ولی دردآن وقت اثرمی کند که واقعا وحدت نظرباشد.

در قالب وحدت بین شیعه و سنی:

اودرزندگی معمولی خودهمان اندازه که بامردم شیعه رابطه ودوستی

 داشت همان اندازه هم بااهل سنت دوست ورفیق بود. اودرمبارزات خود

 برضد استبداد خاندانی وحکومت مطلقه سلطنتی به عنوان یک قائد ملی

 عمل می کرد؛ درجمع سیاسی او پشتون وتاجیک وهزاره وازبک وازشیعه

 وسنی سهم داشتند. اگراودرقیام خودموفق می شد، همان شعاری راپیاده

می کردکه درمبارزات خودبه عنوان شعارکلیدی وبخشی ازاستراتژی خود

قرارداده بود. آن استراتژی چنان که آن روز می توانست کشوررانجات دهد

امروزنیزمی تواند کشوررا ازگرفتاری های کنونی رهایی بخشد. بلخی راه

حل رادردوکلمه خلاصه کرده بود: « وحدت ملی» و « عدالت اجتماعی».

این جمله زیباهمیشه تکیه کلام آن مرد بزرگ بود: « شیعه ای که سنی

 نیست، شیعه نیست وسنی ای که شیعه نیست، سنی نیست.» این

 جمله خودیک عالم معنادارد. فاعتبروا یااولی الابصار!

وقتی بلخی به شهادت رسید درتشییع جنازه اومحشری درکابل برپاگردید.

یکی ازفضلای کشورآن صحنه راچنین گزارش کرده است: « آن جا شیعه

وسنی، پشتون وتاجیک ، هزاره وترکمن ، سید وعامی، وزراووکلا، سناتورها،

افسران، جوانان معارف، علماوفضلاوتمام گروه های مختلف به یاد علامه

بلخی اشک ریختند. نه تنها شیعه وسنی که سیک هانیز به دنبال جنازه 

 بلخی اشک می ریختندوبه سروصورت خودمی زدند. علماورهبران همه

اقوام ومذاهب موجود درکشورسخنرانی کرده بلخی راپیشوای خود می

 خواندندودرغم ازدست دادن بلخی حسرت می بردند.


2- مردم دوستی

علامه بلخی مردم رادوست داشت؛ این دوستی یک شعارسیاسی برای

 جلب نظرمردم ویک لبخند شیطنت آمیز که پشتش فریب ودغل کاری

خفته باشدنبود؛ بلکه یک عشق بود؛ عشق راستین به انسان وانسانیت

 به عنوان گوهروجوهرهستی. اوبرای نجات مردم کشورش پانزده سال

رادربدترین شرایط درزندان های حکومت وقت گذراند. وچون عشق مردم

رادرسرداشت خم به ابرونیاوردوبرمردم منت نگذاشت.

 

3- پایداری

بلخی یک انسان به تمام معنامقاوم واستواربود. اوسی ویک سا ل ازعمر

چهل وهفت ساله خودرادرتبعید وزندان سپری کرد؛ پانزده سال تبعید

وپانزده سال زندان که خودش می گوید: « ازاول نوروز1329زندانی شدم

درکابل تاآخر1343 . این پانزده سال رادردرمقفّل، دراتاق تاریک وسرد

زمستان خنک کابل به سررساندم. تنها عشق وعلاقه به مردم داشتم

 وجزاین چیزدیگری نبود»

کدام یکی ازرهبران ماچنین مبارزه طولانی ورنج جانکاه رابرای مردم خود 

کشیده است؟ 

4- درک ودرد

بلخی یک انسان دردمندبود. درداو، ازفهم ودرک وشعوربالای اوناشی می شد.

 بلخی درتاریخ ملت های جهان به طورجدی مطالعه وتأمل کرده بود. اوبا این

 مطالعه، رازورمز ترقی وپیشرفت ملت های آزاده ومترقی رادریافته بود. 

درسخنرانی هایش رگه های ازآن مطالعات راگاهی بیان می کرد.مثلااو

 ازدلایل ترقی ملت های جهان یکی وحدت ملی را می دانست ودیگری کار

وتلاش آن ملت هارا. سومین رمزپیشرفت رادراعتماد به نفس وتکیه کردن

 برخویش می دید. هرکدام ازاین ها ودیگررازورمزهای ترقی وتعالی را 

ازنظربلخی باید درسخنرانی هاوسروده های او بیابیم.

اودرهمان عمر کوتاه خود چندین بار سراسر افغانستان را سیر و مطالعه 

دقیق کرده بود. تاریخ کشوروسیاست های پلید استعماری دراین سرزمین

 رابه خوبی دریافته بود. پس ازمطالعات وتأملات عمیق بودکه اودست به 

مبارزه مسلحانه زد تاکشوررا ازشرّ استبداد داخلی واستعمارخارجی برهاند. 


5- داشتن طرح وبرنامه

همه می دانندکه مردم افغانستان درمبارزه بر ضدبیگانه درطول تاریخ خود، 

مردانه مقاومت وجان بازی کرده و این رادرجنگ های تاریخی خودبارهابه 

اثبات رسانده اند.خصوصادرجنگ های باانگلیس واتحادجماهیرشوروی مردم 

افغانستان برگ های زرینی ازمقاومت وپایداری وجان نثاری رابه تاریخ جهان

 تقدیم کرده اند. امامتأسفانه تقریباازهیچ کدام از این مبارزات نتیجه دلخواه

 به دست نیامده است. همیشه پس ازمبارزه وفداکاری دست مردم خالی 

مانده وبازهم دشمنان مردم ازپنجره برسرقدرت بازگشته اند. چرا درکشور

ماحاصل مبارزات مردم همیشه به خاکسترتبدیل می گردد؟

جواب به این سوال مطالعه ودقت فراوانی می طلبدکه مافعلاکاری به آن

 نداریم. اماآنچه که آشکاراست ودرجامعه مابارهاتجربه شده است، نداشتن 

طرح وپلان مشخص برای بعد ازمبارزه است. معمولارهبران سیاسی وسران

 احزاب ماپس از پیروزی تازه به فکرتشکیل حکومت افتاده اند ودورتازه ای از

جنگ هاوقدرت طلبی هاراآغازکرده اند.کافی است که این مسأله رادرمبارزات

 سه دهه اخیرمردم مطالعه کنیم تاآنچه اشاره شدبه اثبات برسد.

اماعلامه بلخی ازاین قاعده کلی درکشور یک استثنابود. او پیشوا وسیاستمداری 

بودکه قبل ازمبارزه ، برای پس ازپیروزی طرح ونقشه مشخص داشت. او

درآستانه ی مبارزه مسلحانه خود،پیش بینی های لازم برای پس ازبه دست 

آوردن قدرت را انجام داده بود. به گفته ی برخی ازیارانش مناصب ومسوولیت

 هارامشخص کرده بودونوع نظام رانیزبه پیشنهادبلخی« جمهوری افغانستان »

. تعیین کرده بودند 

بلخی درسیاست دارای نبوغ بود. اویک روزه کارهایی را می کردکه دیگران در

چند سال نمی توانستند. اوباهمان نبوغ خود کارهای حیرت آوری کرده است

 که برای برخی ها قابل قبول وباور نیست زیرا کسی که دایما ازآب گل آلود

بنوشد، وجودآب زلال رانمی تواند باورکند. اودرپانزده سالگی علوم اسلامی

 رادرشهرهرات تدریس می کرده ودرهمین سن دوتاکتاب به نام های فلسفه

 الاحکام وزنبیل بلخی نوشته که نسخه خطی آن هادرنزدخانواده محترمش 

موجوداست. این ها ادعاهای بدون سند نیست. اماکسانی که همیشه با

آدم های متوسط ومعمولی سروکارداشته اند نمی توانند این هاراباورکنند.

هدف من ازاین نوشته این بود که می خواستم بین بلخی ورهبران کشور

خصوصارهبران ومدعیان رهبری جامعه دراین سه دهه مقایسه کنم. ببینیم

 آیامدعیان رهبری صلاحیت لازم رابرای هدایت جامعه داشتند یاخیر ؟ ازجمله

کلان نگری ، مردم دوستی ، پایداری ، درک ودردوبرنامه ها ی لازم راداشتند

یانه؟حالاکه به پایان این نوشته نزدیک شدیم بهترآن دیدم که این مقایسه رابه

 خودشماخواننده هوشیاروفهیم بگذارم.


 پاورقی:

1- دیوان بلخی، به کوشش مرکزمطالعات وتحقیقات علامه بلخی، 

مشهد، 1381، صفحه 296 2-ستاره شب دیجور، سیداسحاق شجاعی 

صفحه 395

3- ستاره شب دیجور، مقاله یونس طغیان، 277

4- ستاره شب دیجور، بخش های مختلف

5- همان، سخنرانی ارزش علم وعلما، 383 علامۀ شهید بلخی

 

 تهیه شده توسط اسحاق شجاعی نویسندۀ  کتاب ستارۀ شب دیجور

 


 

 

(ج)

 

 سالشمار زندگی علامه شهید سید اسماعیل بلخی

 

۱۲۹۹  تولد سید اسماعیل بلخی از پدری روحانی به نام سید محمد پسر سید سلیم

                در قریۀ سر پل بلخاب ولایت جوزجان افغانستان ،

 

۱۳۰۰  فوت مادر (در سن ۳ سالگی)        

۱۳۰۴    مهاجرت به ایران برای زیارت و تحصیل همراه پدر،برادر(سید ابراهیم) و

                خواهر(بی بی رقیه) ،(در سن ۵ سالگی)

 

۱۳۰۴    آغاز تحصیل دو برادر در حوزۀ علمیۀ مشهد مقدس نزد اساتید محترم آن

                زمان چون :آیت الله میرزا محمد کفایی ،شیخ محمد تقی ادیب نیشابوری ،

                آیت الله  سید  صدرالین  صدر  ،   آیت الله  حاج  شیخ علی اکبر نهاوندی،

                علامه آقا بزرگ و آیت الله حاج شیخ هاشم قزوینی.(در سن ۵ سالگی)

 

۱۳۰۴    فوت برادر بزرگ و فاضلش سید ابراهیم

 

۱۳۱۴    رفتن جهت تبلیغ به قفقاز و دستگیری توسط پلیس اتحاد جماهیر شوروی،

               زندانی شدن سه شبانه روز در آب و بازگردانده شدن به ایران ، سخنرانی در

                اجتماع اعتراض کننده گان مردم خراسان در مسجد گوهر شاد ، درگیر شدن

                با مامورین کشف حجاب و فرار از چنگ آنها ، مخفی شدن با پدرش در منزل

                یکی از دوستان ، فرار از ایران  و  ورود  به هرات ،نوشتن کتاب  زنبیل و

                  فلسفۀالاحکام در هرات.(در سن ۱۵ سالگی)

 

     

 

 

 

۱۳۱۵   ماندگار شدن در هرات و ادامۀ تحصیل در علوم حوزه ای و فلسفه و 

               عرفان نزد علامه شیخ محمد طاهر قندهاری و آغا. نوشتن کتاب 

               " زنبیل بلخی "   . ایراد سخنرانیهای مذهبی ، اجتماعی و توجه مردم

               هرات به ایشان . (در سن ۱۶ سالگی)       

           

۱۳۱۶   سفر به عراق  همراه  پدرشان از طریق  بندر کراچی و بوشهر ،  زیارت

                مشاهد مشرفه ،دیدار با علما و طلاب حوزۀ نجف و سخنرانی در آن حوزه.

                مسافرت به عربستان سعودی برای زیارت حج عمره همراه پدر

                 بزرگوارشان. (در سن ۱۷ سالگی)

 

 

۱۳۱۶   بازگشت به هرات، استقبال مردم و خواهش آنها برای ماندن او در آن شهر،

                تحت نظر گرفته شدن توسط حکومت به خاطر سابقۀ مبارزه اش در مسجد 

                گوهر شاد. سخنرانی هایشان در هرات و آغاز وارد شدن ایشان در مسایل 

                 سیاسی کشور.

 

۱۳۱۷  آغاز مجدد به درس حوزه ای در کنار منبر ها وفعالیت های اجتماعی.

                ازدواج با دختر رحم خدا خان(در سن ۱۸ سالگی)

 

۱۳۱۸  تولد اولین فرزند و به نام  سیدعلی رضا مشهور به علی آقا.

               ( در سن ۱۹ سالگی)

 

۱۳۱۹  سفری یکساله همراه پدر به کابل ، قندهار ، صفحات شمال و

                هزاره جات و ایراد سخنرانی های پر شور و حرارت در مناطق یاد

                  شده .(در سن ۲۰ سالگی)

 

۱۳۲۰  مبارزۀ اصلاحی  با همکاری علامۀ محمد طاهر قندهاری و میر آقا

                هراتی ، برای اصلاح منبرها و روضه ها. فوت پدرشان سید محمد 

نظرات شما عزیزان:

زهراسادات
ساعت11:40---17 آبان 1390
سلام
واقعا تشکر که چنینن مطالبی رو برای مردم نشر می کنید . به این مطلب احتیاج داشتم
تشکر


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب